پیر مرد و دختر ...

ساخت وبلاگ

امکانات وب

-->-->-->

کد لوگو حمایت از تیم سپاهان

-->-->-->-->-->-->

جاوا اسكریپت

-->-->-->
-->-->-->-->-->-->

کد متحرک کردن عنوان وب

-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->

کد هدایت به بالا

-->-->-->
 
فاصله دختر تا پیر مرد یک نفر بود ؛ روی نیمکتی چوبی ؛
 روبه روی یک آب نمای سنگی . پیرمرد از دختر پرسید :
- غمگینی؟ - نه . - مطمئنی ؟ - نه . - چرا گریه می کنی ؟
 - دوستام منو دوست ندارن . - چرا ؟ - جون قشنگ نیستم .
- قبلا اینو به تو گفتن ؟ - نه . - ولی تو قشنگ ترین دختری
 هستی که من تا حالا دیدم . - راست می گی ؟
- از ته قلبم آره دخترک بلند شد پیرمرد را بوسید
 و به طرف دوستاش دوید ؛ شاد شاد.
 چند دقیقه بعد پیر مرد اشک هاش را پاک کرد ؛
کیفش را باز کرد ؛ عصای سفیدش را بیرون آورد و رفت !!
 

« باتشکر از مهندس مشکوک »

 

˙·٠•ღ❤ تنها ❤ღ•٠·˙...
ما را در سایت ˙·٠•ღ❤ تنها ❤ღ•٠·˙ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ❤ raha ❤ ashegh22 بازدید : 863 تاريخ : چهارشنبه 27 دی 1391 ساعت: 7:13

نظر سنجی

به نظر شما کدوم تیم قهرمان لیگ برتر میشود؟؟

خبرنامه