تو این خانه ...
توی این خانه ی بی حوصله تنها ماندم
مدتی هست که از شعر و غزل وا ماندم
روزها پشت سر هم...فصل ها... ثانیه ها
همه رفتند و من توی خودم جا ماندم
شعله در شعله زد و بال و پر شعرم سوخت
آسمان سوخت و من در شب صحرا ماندم
مثل یک عابر بی حوصله در کوچه ی گیج
توی چرخیدن بی حاصل دنیا... ماندم
ماهی تنگ بلورم هوس ماندن نیست
سالها رد شد و در حسرت دریا ماندم
گفته بودم که اگر ... باز اگر... خواهم رفت
گفته بودم که بدون تو نه... اما ماندم
زندگی فرصت خوبی است اگر عشق... اگر...
زندگی طی شد و من پشت اگرها... ماندم
برچسب : نویسنده : ❤ raha ❤ ashegh22 بازدید : 791