میگه عاشق دستاتم ، عاشق کشیدگی ناخنا و انگشتای ظریفتم ...
میگم منم عاشق دستای مردونتم .... وقتی چند ساعت از با هم بودنمون میگذره ، بازم دستام رو با ولع بو میکنم تا شاید هنوزم بوی تو رو بدن .... عجیب میچسبه به پوستم بوی بند بند انگشتات ....
میگه : چرا مثل قبلنا لاک نمیزنی و ناخونات رو بلند نمیکنی ؟ همیشه برام لاک قرمز بزن ...
میگم : دست زنی که همش در حال کار کردن و بشور و بسابه ، ناخن بهش نمیمونه!
*****
گوشه ای از مکالمات منو عمو علی بود !
.....
دوستان جارو دو امروز زنگ زد و گفت یه روز توی این هفته ناهار بیا پیشم !!!!
گفتم ای شیطون میخوای ته آمارمم در بیاری ؟
میگه از ۵ شنبه تا حالا توی فکرتم ، زود بیا برام تعریف کن ....
خلاصه که ناهار افتادیم خونه جارو ... احتمالن میخواد از صحت حرفام مطمئن بشه بعدش خبرگذاری کنه .
امشب دل رو به دریا زدم و راجع بهش با حمید حرف زدم . گفتم که جارو اونشب ازم پرسیده که تو و حمید طلاق گرفتید ؟ منم گفتم در شرفش هستیم !
حمید گفت : اون چیزی بفهمه به کسی نمیگه ...
گفتم برای ناهار دعوتم کرده و احتمالن میخواد حرف بکشه ، بهش بگم و هم خودم و خودتو خودشو راحت کنم ؟
گفت بگو !!!!!! دیگه منم خسته شدم . بزار بفهمنن ... ازشون نمیترسیم که ، به کسی چه ربطی داره ؟ ما هم اینطوری شده زندگیمون و به خودمون مربوطه ....
خلاصه که از بابت حمید خیالم راحت شد ....
*****
الان اتفاق افتاد نوشت :
به شدت با علی دعوام شد !
دوباره از فردا جوابشو نمیدم
ای خدا چرا من اینقدر زود خودمو چشم میزنم ؟
داشتم از عاشقانه های دیروزم مینوشتم که تلفن زد و دعوامون شد ....
میگه : دوباره برگرد توی قلبم ، چرا دیونه شدی ؟ چرا خودتو از من دور میکنی ؟ منکه جونم برات در میاد .. درکم کن گرفتارم ......
نمیتونم درکش کنم ، واقعا به قول خودش : خیلی خودخواهم ...
چی کار کنم ؟ دلم میخواد یه لحظه هم ازش دور نباشم ، دوری ازش منو دیوونه کرده ....
نحسیه شماره این پست منو گرفت ! وقتی داشتم شماره رو میزاشتم ، با خودم گفتم : ای وای سیزده که میگن نحسه !
ای خداااااااااااااااااااا این دیگه چه بلائی بود نازل شد ؟
˙·٠•ღ❤ تنها ❤ღ•٠·˙...
برچسب : نویسنده : ❤ raha ❤ ashegh22 بازدید : 1385