رفتم نشستم کنارش گفتم:
براچی نمیری گلا تُ بفروشی؟ گفت بفروشم که چی بشه؟؟
تا دیروز میفروختم تا با پولش ابجی مو ببرم دکتر
اما دیشب حالش بد شد و مرد..
با گریه گفت : تو میخواستی گل بخری ؟؟
گفتم بخرم که چی ؟؟
تا دیروز میخریدم برا عشقم
امروز فهمیدم باید فرا موشش کنم ...!
اشکاشو که پاک کرد یه گل بهم داد و گفت :
بگیر باید از نو شروع کنیم
تو بدون عشقت من بدون خواهرم ....
˙·٠•ღ❤ تنها ❤ღ•٠·˙...
برچسب : نویسنده : ❤ raha ❤ ashegh22 بازدید : 1140