برای دلم، گاهی مادری مهربان میشوم، دست نوازش بر سرش میکشم میگویم: «غصه نخور، میگذرد…»
برای دلم، گاهی پدر میشوم، خشمگین میگویم: «بس کن دیگر بزرگ شدی…»
گاهی هم دوستی میشوم مهربان، دستش را میگیرم میبرمش به باغ رویا…
دلم، از دست من خسته است.
عجب وفـايي دآرد اين دلتنگي...!
تنهـاش که ميذآريي ميري تو جمع و کلّي ميگي و ميخنـدي...
بعد که از همه جـدآ شدي از کـُنج تآريکي ميآد بيرون
مي ايسته بغـل دستـت ...
دســت گرمشو ميذاره رو شونت
بر ميگرده در گوشـت ميگه:
خـوبي رفيق؟؟!!بـآزم خودمم و خـودت ...
دوست داشتن را فهميدم،
اما با تو بودن را نه
بي تو بودن را فهميدم،
اما با تو بودن را نه
چه كسي بود كه با عشق،
در ان نيمه خالي
مي گفت:جست و جو كن
عشق را جست و جو كن
شايد اين نيمه خالي پر از دانايي است
اخرش همه چيز را فهميدم
اما با تو بودن را نه..........
گاهی اوقات باید
بگذری و
بگذاری و
بروی ...
وقتی می مانی و تحمل می کنی ،
از خودت یک احمق می سازی!
˙·٠•ღ❤ تنها ❤ღ•٠·˙...
ما را در سایت ˙·٠•ღ❤ تنها ❤ღ•٠·˙ دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : ❤ raha ❤ ashegh22 بازدید : 1832 تاريخ : يکشنبه 5 خرداد 1392 ساعت: 13:57