ورود اهل بیت(ع) به مدینه ...

ساخت وبلاگ

امکانات وب

-->-->-->

کد لوگو حمایت از تیم سپاهان

-->-->-->-->-->-->

جاوا اسكریپت

-->-->-->
-->-->-->-->-->-->

کد متحرک کردن عنوان وب

-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->

کد هدایت به بالا

-->-->-->
 
 
در بخشی  از سخنان امام سجاد (ع) آمده است: کدام دلى است که در این مصیبت نسوزد؟ و کدام چشمى است که نگرید؟ اى مردم مى‏دانید که ما را پراکنده ساختند و به اسارت گرفتند و بى‏آنکه جرمى داشته و یا کار ناپسندى انجام داده و یا تغییرى در دین اسلام داده باشیم ما را از خانه و کاشانه آواره ساختند. اى مردم کدام قلبى است که از کشتن او شکسته نشود؟ و کدام دلى است که در این مصیبت محزون و غمناک نگردد؟ و کدام چشمى است که به یاد او اشک نریزد؟ و کدام گوشى است که از این فاجعه که به اسلام وارد ساختند، توان شنیدن آن را داشته باشد؟
 
هرگز با پیشینیان ما این چنین رفتار نکرده بودند. به خدا چنانچه پیامبر(ص) به جاى سفارشى که درباره ما کرده بود، فرمان مى‏داد که با ما نبرد کنند، هرگز از این بدتر نمى‏کردند. انا للّه و انا الیه راجعون، این مصیبت بزرگ و فاجعه سهمناک که بر ما روى آورد تا چه اندازه دردناک و سوزنده و سخت و تلخ بود. از خداى مى‏خواهیم که در برابر این شداید و مصائب اجر و رحمت عطا کند و از دشمنان ما انتقام کشد و داد ما مظلومان را از ستمکاران بازجوید. زیرا که او عزیز و انتقام‏گیرنده است.»
 
امام سجاد (ع) در مدینه با روشی خاص فعالیت‏های خود را علیه حکومت وقت ادامه داد. ایشان با کناره‏گیری از حرکتهای تند و مسلحانه موجود، به مبارزه‏ای آرام و اثربخش در قالب زنده نگه ‏داشتن یاد و خاطره قیام عاشورا با گریه و یادآوری مصائب کربلا، تبیین معارف اسلامی در قالب دعا و نیایش، بیان فضایل اهل‏بیت پیامبر(ص) و تداوم امامت و رهبری شیعیان راستین، دست زد.  صحیفه سجادیه و «رساله حقوق » و «رساله زهد» آن حضرت یادگاری از تعالیم تربیتی و اخلاقی او است و روشی دیگر از مبارزه وی با نظامِ فاسد و مفاسد عصر خویش را نشان می‏دهد.
 
امام زین العابدین(ع) که تا 34 سال پس از واقعه کربلا زنده ماند، همواره تلاش می کرد یاد و خاطره شهدای کربلا را زنده نگه دارد. هرگاه آب می نوشید به یاد پدر بود  بر مصایب امام حسین(ع)گریه می کرد و اشک می ریخت. در روایتی آن حضرت به عنوان یکی از «بکائون»( بسیار گریه کنندگان) ذکر شده است. امام صادق (ع) فرمود: بسیار گریه کنندگان پنج نفرند: آدم(ع) ، یعقوب(ع) ، یوسف(ع)، حضرت فاطمه(س) و علی بن حسین(ع).
 
امام سجاد (ع) در هر شرایطی نام و یاد شهدای کربلا به ویژه پدر گرامی شان اباعبدالله الحسین(ع) را زنده نگه می داشتند و بر مظلومیت ایشان می گریستند؛ هر گاه غذایی برای حضرت می آوردند، گریه می کرد. یکی از غلامان آن حضرت عرض کرد: آقا می ترسم هلاک شوید. حضرت فرمود: من شکوه و غم واندوه خویش را نزد خدا می برم و از خدا می دانم چیزی را که شما از جانب او نمی دانید.هر گاه کشته شدن فرزندان فاطمه(س) را یاد می کنم بی اختیار بغض گلویم را می گیرد و اشکم جاری می گردد.
 
ایشان می فرمود: یعقوب پیغمبر دوازده پسر داشت، خداوند یکى از پسرانش را از نظر او غایب کرد و از حزن و اندوه دوری آن پسر موى سرش سفید گردید و پشتش خمیده و چشمش از بسیارى گریه نابینا شد، و حال آن که پسرش در دنیا زنده بود، و لکن من به چشم خود پدر و برادرم را با هفده تن از اهل بیتش، کشته و سر بریده دیدم، پس چگونه حزن من به پایان رسد و گریه‏ام کم شود؟
 
حضرت زینب(س) نیز در مدینه اقداماتی را در تبلیغ اهداف و پیام امام حسین (ع) و زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهیدان کربلا انجام داد که موجب ترس و وحشت حکومت یزید گردید. حضرت زینب(س) پس از ورود به مدینه و استقبال جمع زیادی از گروه‌های عزادار از وی «به طرف مسجد پیامبر(ص) حرکت کرد و در مقابل درب ورودی روضه نبوی در حالى که دو طرفِ درِ مسجد را گرفته بود، خطاب به پیامبر(ص) گفت: «یا جَدَّاه إِنّی ناعِیةٌ إِلَیْکَ أخِی الْحُسَیْنَ» ای جد بزرگوار،من خبر مرگ برادرم حسین(ع) را براى تو آورده‏ام.
 
زینب پیوسته گریه مى‏کرد و اشک و آهش تمامى نداشت و هر بار که به برادرزاده‏اش على بن الحسین (ع) مى‏نگریست، اندوهش تازه و غمش افزوده مى‏شد. سخن زینب(س) گویی آتش قیامی بود که علیه امویان شعله می‏گرفت. ام‌کلثوم نیز هنگام ورود به مدینه اشعاری در رثای امام حسین(ع) سروده است.
 
حضور حضرت زینب(س) در مدینه موجب شد که فرماندار مدینه؛ «سعید بن عمرو» احساس خطر کند. از این رو نامه‏ای به   یزید نوشت و او را از جریان امر و چگونگی خطر دعوت حضرت زینب(س) آگاه نمود. بلافاصله از سوی یزید دستوری دائر بر اخراج آن حضرت از شهر رسید؛ امّا حضرت زینب(س) به موضع‏گیری پرداخت و گفت: خدا می‏داند چه بر سر ما آمده است، یزید مردان برگزیده ما را به شهادت رسانید و ما را بر فراز محمل شتران به این سوی و آن سوی کشانید. به خدا قسم ما از این شهر خارج نمی‏شویم هر چند که خون­هایمان ریخته شود. اما سرانجام با حضور زنان بنی‏هاشم و اصرار آنها حضرت زینب (س) ناچار دومین هجرت خود را آغاز نمود.  برخی روایات دلالت بر حضور او در مصر و ادامه زندگی در این شهر تا پایان عمر (سال 62 ه ق) دارند. برخی روایات نیز مقصد او را شام معین کرده و حتی مرقد آن حضرت را در دمشق، محلی که اینک به این نام مشهور است، می‏دانند.
 
˙·٠•ღ❤ تنها ❤ღ•٠·˙...
ما را در سایت ˙·٠•ღ❤ تنها ❤ღ•٠·˙ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ❤ raha ❤ ashegh22 بازدید : 1004 تاريخ : شنبه 30 دی 1391 ساعت: 21:56